به این خاطر یک گروه تابلو را نصب می کند، دیگری بر میدارد و بالمقابل این کار انجام می شود. هرچند در یک نگاه سطحی این جنگ بر سر واژه ها است که حتی پرداختن و جدال در باره آن معقول نیست چه رسد به این همه کشمکش اما واقعیت و ماهیت مسئله جدی تر و عمیق تر از این حرف ها است چراکه در اینجا تنها بحثی ستیز با یک واژه نیست بلکه ستیز و طرد یک فرهنگ و یک زبان یا هویت اکثریت این جامعه است.
گفتن و نوشتن در باره زبان فارسی یا تجمید و تعریف از آن نه اهمیت آن را زیاد می کند و نه از ارزش و جایگاه واقعی آن می کاهد. چراکه این زبان از مرزهای ملی عبور کرده و دارای ریشه های عمیق جهانی است. شماری از متفکران و دانشمندان فارسی زبان جایگاه جهانی دارند، آنان آنقدر تولید اندیشه و فکر کردند که این زبان برای بشریت به خصوص عرصه علم و دانش ارزشمند و مهم است. بنابراین در اینجا در مورد زبان فارسی تبصره کردن چندان لازم نیست. اما در این نوشتار در باره اهمیت زبان مادری، جایگاه ارزشی آن در هویت انسان ها، دلایل مخالفت و مقاومت مخالفان زبان فارسی تمرکز می گردد.
اکنون در ابتدا به تفصیل در باره پیامدها و اهداف این اقدام نابخردانه و ناعادلانه می پردازم:
این کار حساسیت های زیادی اجتماعی و سیاسی را خلق کرده است تا حدی که برخی از مسوولان دولتی مستقیم یا غیر مستقیم به ویژه رییس شورای ولایتی هرات به این موضوع دامن زدند. کار به جای می رسد که رییس این شورا همرای سربازانش تابلوی که به سه زبان (فارسی، پشتو و انگلیسی) نگاشته شده بود، بر داشته و دور می اندازند.
بدون شک این کار از نظر انسانی و حقوقی قابل توجیه نیست آن هم از سوی رییس شورای ولایتی هرات که باید محور وحدت باشد نه نفاق و توطئه. چونکه پیامدهای این مسئله به جزء صدمه زدن به وحدت ملی، گسترش شکاف ها و تضادهای اجتماعی، بروز اختلافات قومی و زبانی دیگر چیزی نیست. به طور مثال در حال حاضر دانشگاه، دانشجویان و مردم هرات دو دسته شدند و آماده ی هر نوع برخورد و درگیری هستند، این حداقل کار است که تا حالا شده است.
پس سوال اساسی این است که چرا اینقدر سماجت و جدیت برای حذف این واژه «دانشگاه» است؟ به قول بعضی ها این یک واژه است اما چرا مخالفان این واژه، اینگونه فکر نمی کنند که از این واژه بگذرند؟ با این برداشت های کوتاه بینانه نه خود را فریب دهید و نه وجدان تان را راحت کنید. موضوع بزرگتر و حساس تر از این حرف ها است. برای اثبات موضوع به دو دلیل اشاره می کنم؛
۱- به قول جنوا اسپیترمن استاد زبان شناشی: «اگر شما آموزش و ترویج یک زبان را قدغن و غیر قانونی کنید، بلاخره آن زبان را حذف می کنید و با از بین بردن آن زبان، فرهنگ آن گروه زبانی را نیز منتفی می سازد تا در نهایت خود آن مردم را حذف و از بین ببرد. شاید آنها حضور فزیکی داشته باشند اما دیگر خودشان نیستند بلکه آنان تبدیل به دیگری می شوند.» مفهوم این نقل همین است که موجودیت انسان ها وابسته به زبان و فرهنگ شان است.
این متخصص زبان شناسی یک مقوله ارزشمند و با محتوا را می گوید: «وقتی من حرف می زنم، پس هستم» یعنی اگر زبانم که وابسته به کلمات و اصطلاحات تعریف شده و خاص است، گرفته شود، به این معنی که نیستم چون متعلق به فرهنگ و هویت خودم نیست، چراکه این فرهنگ و هویت امر طبیعی، میراث انسانی و سرمایه اجتماعی هر قوم، هر جامعه و هر ملت است. گذشته از آن زبان مادری هویت ما را شکل میدهد و حامل فرهنگ ما به نسل های آینده می باشد.
اسپیترمن اهمیت و ارزش زبان مادری را اینگونه بیان می کند، زبان مادری یک بخش از حیات تاریخ انسان ها است، اما تنوع زبان ها طبیعی و یک سرمایه اجتماعی و فرهنگی می باشد. بخاطریکه زبان مادری تنها زبانی است که انسان ها هویت اجتماعی و روان شناختی خود را براساس آن به دست می آورند و می توانند آنان را به ریشه های خانوادگی و فرهنگی شان متصل کند. با این وجود دیده می شود که تکلم، ترویج و آموزش به زبان مادری یک حق طبیعی و انسانی هر شهروند است، ولی مخالفت با آن یک عمل جاهلانه، مغرضانه و متعصبانه پنداشته می شود.
۲- نکته دیگر تاکید مخالفان بر حذف واژه دانشگاه ناشی از خودپسندی، باورهای کاذب، تمامیت خواهانه و اندیشه های انحصارگرایانه است که برای نادیده گرفتن و خصومت ورزیدن با یک فرهنگ و یک زبان صورت می گیرد. واقعأ این کار در جهان امروز که تفاوت ها، تنوع و تغییرات مثبت یا تکثرگرایی یک ارزش جهانی پنداشته می شود، بسیار تاسف آور به نظر می رسد. مثلآ جوامع مدرن در تلاش پویایی، گسترش و تقویت ارزش های فرهنگی و تمدنی خود فراتر از مرزها می باشند تا وجهه و اعتبار بین المللی آن کشور را در جهان بیشتر کند به همین خاطر برای عرضه کردن ارزش های فرهنگی و زبانی خود سرمایه های هنگفت مصرف می کنند.
اما برخی ها در افغانستان در پی تضعیف یک فرهنگ و زبان که جایگاه اش در دنیا ثابت شده است و به یک تمدن بزرگ و غنی تعلق دارد، می باشند. با تنوع و ارزش های فرهنگی دیگران مخالفت می ورزند و آن ارزش ها را که در یک جغرافیا به طور طبیعی رشد کرده است، می کوبند و می کوشند که آن را از بین ببرند. فارغ از اینکه این زبان یک گویش، یک لهجه و یک زبان محدود به یک منطقه خاص نیست بلکه یک زبان جهانی با ریشه های عمیق تمدنی است. به هر حال این طیف متحجر در چه عصر و زمان می زیستند؟ با این دیدگاه آیا می توان به توسعه اقتصادی و تکامل اجتماعی رسید؟
در اخیر تاکید می کنم، لازم است که حکومت وحدت ملی قبل از جنجال های احتمالی دست به کار شود و قانون اساسی را به عنوان یک اصل در این مورد اجراء نماید تا دست توطئه گران و فرصت طلبان بسته شود و مردم هرات از چند دستگی نجات یابند.