از-غزنی-تا-برچی-داغداریم

نویسنده: دکترحمیرا قادری

زمان طالبان گروهی از مردم هزاره بالاتر از پل قلبچه و محله وردک ها هرات زندگی می کردند. زنانشان در دکان ها کرک پاک کنی کار می کردند، کودکانشان قالی می بافتند و مردانشان در سطح شهر هر کاری می کردند. عصر موقع برگشت، زنان هزاره لای برقع شان از جلوی پست طالب ها دزدکی می گذشتند و غیر از مردم محله کسی نمی فهمید که آن زنان هزاره هستند. اما مردهایشان که پشت مندیل و ریششان هم که پنهان می شدند، قابل شناسایی بودند. طالب ها شام این مردان را فقط به جرم هزاره بودن جلوی پسته نگه می داشتند و بی دلیل بهانه ای برای شلاق زدنشان پیدا می کردند. خانه ما روبه روی جوی انجیل، در همین مسیر قرار داشت، زنان بسیاری بعد از برگشت از محل کار عادت داشتند برای رفع تشنگی به خانه ما بیایند، چون مسیرشان برای پیاده روی طولانی بود و تشنگی غالب می شد. آنجا دم دروازه خیلی از مردهایشان پول روزمزد خودشان را به زنان و دخترانشان می دادند و بعد دل و نادل از جلوی پسته می گذشتند. 
در شفاخانه های هرات،‌ در دوره طالبان، وقتی که زنان از ترس طالبان آماده نبودند برای پرستاری وارد شفاخانه هرات شوند،‌ تمام پرستارهای بخش سوختگی دختران هزاره بودند، دخترانی که هیچ گاه در بینشان آمار سوختگی نبود.
اولین فروشنده های زن هرات، دختران هزاره ای بودند که کنار سنگ کاری قشنگ مارکیت ها تمدن را به ان مغازه های زیبا اوردند،‌ حق برابری. حق حضور زنان. دقیقا یک دهه طول کشید تا زمزمه های شهر آرام گرفت که «دختری که در مغازه کار می کند،‌ خراب نیست.» 
بعد ها حتی در همین دو دهه دوره دموکراسی، زنان هزاره ای که جنگ ها دلیل بی سوادی و عقب افتادگی شان شد،‌ در بسیاری از حمام های شهر کیسه مال شدند. وقتی هیجده سال پیش زن هزاره کیسه مال به مادرم توضیح داد که چطور در دو تایم کار می کند تا دو فرزندش تافل امتحان بدهند و امریکا بروند، احساس خشمی ناشناخته نسبت مادرم در وجودم احساس کردم. 
این زنان در بسیاری از خانه ها کارگر شدند، در بسیاری از دفاتر آشپز شدند، پرستار کودکان دیگران شدند اما هیچ زن هزاره ای به دلیل بی سوادی بیکار ننشست. این زنان چه در سطح دکتر و معلم و مهندس، چه در سطح کارگر و آشپز شغل های بیرونی انتخاب کردند و برابری را در عمل به رخ جامعه کشیدند. 
به خاک غلتیدن فرزند، برشانه گرفتن تابوت فرزند، در هر گوشه این کشور دردناک و نابخشودنیست. به یقین دردیست که به دوران دوا نمی شود... اما بپذیریم پر پر کردن جوانان ما به بهانه های قومی و مذهبی هم تابوت را سنگین تر می کند و هم غم را خشمگین تر

از غزنی تا برچی داغداریم

پیام ها

نظرتان را بیان کنید

پیام های ارسالی پس از تایید منتشر خواهند شد